محل تبلیغات شما

دلم می سوزد برای لحاف تشک های اعلای خانه
که انتها گذاشته می شوند مبادا کسی به اشتباه سراغشان برود
میگذارندشان آنجا تا شاید شاید
سالی یک بار کسی در خانه را زد و بر آن شد تا شب را آنجا به صبح بکشاند
لحاف تشکهای بیچاره خانه غریبه را به تن میگیرند
اما صبح که برسد باز میندازنشان ان ته تراها تا دست نیافتنی تر باشند
بدتر آنکه آن غریبه هم دیگر هرگز به یاد نخواهد آورد که
عجب لحاف های دوست داشتنی داشتن آنها

بعد مینشینند و روزها و شبها
حسرت آن لحاف هایی را میخورند که
هریک از اعضای خانه به آنها دل بسته اند
که هر شب رابا آنها صبح میکنند
که حتی وقتی به میهمانی یا مسافرتی میروند شب را انجا سپری میکنند با خود می برند
آنهایی که بوی تن می دهند نه بوی نویی کارخانه را
زیاد که خوب باشی بی مصرف می شوی

توابع فیلتر نویسی 2

توابع فیلتر نویسی 1

وطن! لبخندهای مردمِ شیرین زبانت کو؟(حسین جنتی)

شب ,صبح ,لحاف ,خانه ,بوی ,کسی ,شب را ,به آنها ,آنها دل ,دل بسته ,خانه به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تراوین کلاسیک با سرعت بالا Ross's memory piconlingjets جیت کان دو تهران tfulansecvea ovunstatex وب سایت شخصی مجتبی صادقی بلوچكاره (قوم کوچ) polymer-guide برتربین