محل تبلیغات شما

تمــــا شـــا گــــه راز



وضیح - فیلد
[is1] میانگین ارزش معاملات در 3 ماه گذشته 
[is2] میانگین ارزش معاملات در 12 ماه گذشته 
[is3] رتبه ارزش معاملات در 3 ماه گذشته 
[is4] رتبه ارزش معاملات در 12 ماه گذشته 
[is5] میانگین حجم معاملات در 3 ماه گذشته 
[is6] میانگین حجم معاملات در 12 ماه گذشته 
[is7] رتبه حجم معاملات در 3 ماه گذشته 
[is8] رتبه حجم معاملات در 12 ماه گذشته 
[is9] میانگین دفعات معاملات روزانه در 3 ماه گذشته
[is10] میانگین دفعات معاملات روزانه در 12 ماه گذشته
[is11] رتبه دفعات معاملات روزانه در 3 ماه گذشته
[is12] رتبه دفعات معاملات روزانه در 12 ماه گذشته
[is13] قیمت میانگین وزنی آخرین روز - بدون دخالت حجم مبنا
[is14] قیمت میانگین وزنی آخرین روز - با دخالت حجم مبنا
[is15] ارزش معاملات آخرین روز
[is16] حجم معاملات آخرین روز
[is17] دفعات معاملات در آخرین روز
[is] تعداد روزهای منفی در 3 ماه گذشته
[is19] تعداد روزهای منفی در 12 ماه گذشته
[is20] درصد روزهای منفی در 3 ماه گذشته
[is21] درصد روزهای منفی در 12 ماه گذشته
[is22] رتبه روزهای منفی در 3 ماه گذشته
[is23] رتبه روزهای منفی در 12 ماه گذشته
[is24] روزهای بدون معامله در 3 ماه گذشته
[is25] روزهای بدون معامله در 12 ماه گذشته
[is26] تعداد روزهای مثبت در 3 ماه گذشته
[is27] تعداد روزهای مثبت در 12 ماه گذشته
[is28] درصد روزهای مثبت در 3 ماه گذشته
[is29] درصد روزهای مثبت در 12 ماه گذشته
[is30] رتبه روزهای مثبت در 3 ماه گذشته
[is31] رتبه روزهای مثبت در 12 ماه گذشته
[is32] روزهای با معامله در 3 ماه گذشته
[is33] روزهای با معامله در 12 ماه گذشته
[is34] رتبه روزهای با معامله در 3 ماه گذشته
[is35] رتبه روزهای با معامله در 12 ماه گذشته
[is36] ارزش شرکت در آخرین روز
[is37] رتبه ارزش شرکت در آخرین روز
[is38] تعداد روزهای باز در 3 ماه گذشته
[is39] تعداد روزهای باز در 12 ماه گذشته
[is40] درصد روزهای باز در 3 ماه گذشته
[is41] درصد روزهای باز در 12 ماه گذشته
[is42] رتبه روزهای باز در 3 ماه گذشته
[is43] رتبه روزهای باز در 12 ماه گذشته
[is44] تعداد روزهای بسته در 3 ماه گذشته
[is45] تعداد روزهای بسته در 12 ماه گذشته
[is46] درصد روزهای بسته در 3 ماه گذشته
[is47] درصد روزهای بسته در 12 ماه گذشته
[is48] رتبه روزهای بسته در 3 ماه گذشته
[is49] رتبه روزهای بسته در 12 ماه گذشته
[is50] میانگین حجم خرید حقیقی در 3 ماه گذشته
[is51] میانگین حجم خرید حقیقی در 12 ماه گذشته
[is52] رتبه حجم خرید حقیقی در 3 ماه گذشته
[is53] رتبه حجم خرید حقیقی در 12 ماه گذشته
[is54] میانگین حجم خرید حقوقی در 3 ماه گذشته
[is55] میانگین حجم خرید حقوقی در 12 ماه گذشته
[is56] رتبه حجم خرید حقوقی در 3 ماه گذشته
[is57] رتبه حجم خرید حقوقی در 12 ماه گذشته
[is58] میانگین تعداد خریدار حقیقی در 3 ماه گذشته
[is59] میانگین تعداد خریدار حقیقی در 12 ماه گذشته
[is60] رتبه تعداد خریدار حقیقی در 3 ماه گذشته
[is61] رتبه تعداد خریدار حقیقی در 12 ماه گذشته
[is62] میانگین تعداد خریدار حقوقی در 3 ماه گذشته
[is63] میانگین تعداد خریدار حقوقی در 12 ماه گذشته
[is64] رتبه تعداد خریدار حقوقی در 3 ماه گذشته
[is65] رتبه تعداد خریدار حقوقی در 12 ماه گذشته
[is66] میانگین تعداد خریداران در 3 ماه گذشته
[is67] میانگین تعداد خریداران در 12 ماه گذشته
[is68] رتبه تعداد خریداران در 3 ماه گذشته
[is69] رتبه تعداد خریداران در 12 ماه گذشته
[is70] میانگین حجم فروش حقیقی در 3 ماه گذشته
[is71] میانگین حجم فروش حقیقی در 12 ماه گذشته
[is72] رتبه حجم فروش حقیقی در 3 ماه گذشته
[is73] رتبه حجم فروش حقیقی در 12 ماه گذشته
[is74] میانگین حجم فروش حقوقی در 3 ماه گذشته
[is75] میانگین حجم فروش حقوقی در 12 ماه گذشته
[is76] رتبه حجم فروش حقوقی در 3 ماه گذشته
[is77] رتبه حجم فروش حقوقی در 12 ماه گذشته
[is78] میانگین تعداد فروشنده حقیقی در 3 ماه گذشته
[is79] میانگین تعداد فروشنده حقیقی در 12 ماه گذشته
[is80] رتبه تعداد فروشنده حقیقی در 3 ماه گذشته
[is81] رتبه تعداد فروشنده حقیقی در 12 ماه گذشته
[is82] میانگین تعداد فروشنده حقوقی در 3 ماه گذشته
[is83] میانگین تعداد فروشنده حقوقی در 12 ماه گذشته
[is84] رتبه تعداد فروشنده حقوقی در 3 ماه گذشته
[is85] رتبه تعداد فروشنده حقوقی در 12 ماه گذشته
[is86] میانگین تعداد فروشندگان در 3 ماه گذشته
[is87] میانگین تعداد فروشندگان در 12 ماه گذشته
[is88] رتبه تعداد فروشندگان در 3 ماه گذشته
[is89] رتبه تعداد فروشندگان در 12 ماه گذشته

فیلد  توضیحمثال
(l)نماد(l).indexOf("x")==0
   
  نمایش نمادهایی که با حرف x شروع می شوند
  (l)[(l).length-1]=='x'
   
  نمایش نمادهایی که حرف آخر آن x می باشد
(l30)نام(l30).indexOf("x")!=-1
   
 

وطن! لبخندهای مردمِ شیرین زبانت کو؟

وطن جان! این غبار از چیست؟ آذربایجانت کو؟! .
 
الا تبریز! ای در چشمِ تهران ریز!! غمگینم،
- مگر غم را کند مشروطه - هان! ستار خانت کو؟! .
 
گریبان پاره کن! هان ای برادر، وقت فریاد است،
سکوتت چیست یعنی؟ غیرتت چون شد؟ دهانت کو؟!!

برون انداز مارا زین وطن، ما سخت تنهاییم،
نبینم سر به زانو مانده ای آرش! کمانت کو؟

دوای درد ما اشک است.آری اشکآری اشک
شراب آورده ام، بنشین برادر! استکانت کو؟! .

به هر فصلی غمی، هر صفحه ای انبوهِ اندوهی،
وطن جان! خسته ام، پایانِ خوبِ داستانت کو؟


حسین جنتی


مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را

برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ

نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصهٔ این خاک توده را

پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد

آشیانم داده بر باد

ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!

شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است

ابر چشمم ژاله‌بار است

این قفس چون دلم تنگ و تار است

شعله فکن در قفس، ای آه آتشین!

دست طبیعت! گل عمر مرا مچین

جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این

بیشتر کن

مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن

عمر حقیقت به سر شد

عهد و وفا پی‌سپر شد

نالهٔ عاشق، ناز معشوق

هر دو دروغ و بی‌اثر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد

قول و شرافت همگی از میانه شد

از پی ی وطن و دین بهانه شد

دیده تر شد

ظلم مالک، جور ارباب

زارع از غم گشته بی‌تاب

ساغر اغنیا پر می ناب

جام ما پر ز خون جگر شد

ای دل تنگ! ناله سر کن

از قویدستان حذر کن

از مساوات صرفنظر کن

ساقی گلچهره! بده آب آتشین

پردهٔ دلکش بزن، ای یار دلنشین!

ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!

کز غم تو، سینهٔ من پرشرر شد

کز غم تو سینهٔ من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد


تمام دلخوشی اش بود، همدم روزها و شب هایش. یک رادیوی قدیمی کوچک که همیشه همراهش بود اما مدتی می شد که دیگر مثل قبل کار نمی کرد، دیگر صدایش در نمی آمد. او رادیو را دوست داشت، دلش نمی خواست جایش را با رادیوی دیگری پر کند پس هر بار که خراب می شد آن را پیش بهترین تعمیرکار شهر می برد تا درستش کند، هر چند مثل اولش نمی شد اما دلخوش بود که هنوز صدایی دارد. هر بار که تعمیر می شد نهایتا چند هفته کار می کرد و دوباره تعمیر و تعمیر و تعمیر!
یک روز صبح مثل همیشه داشت رادیو گوش می کرد که باز هم صدایش قطع شد.دلخوشی تمام این سال هایش حالا تبدیل به یک مشکل بزرگ شده بود، رادیو را برداشت و تکانش داد تا شاید صدایش در بیاید و درست شود اما از دست هایش افتاد و همه چیزش پخش زمین شد.تکه هایش را جمع کرد و پیش هر تعمیر کاری که می شناخت برد.دلش قرص بود باز هم مثل همیشه درست می شود اما تعمیر کاری نبود که رادیو را ببیند و نگوید قابل تعمیر نیست.
نا امید رادیو را برداشت و به خانه رفت.مثل همیشه آن را روی طاقچه گذاشت و این بار او گفت تا رادیو بشنود: "گاهی در زندگی تمام تلاشت را می کنی تا تنها دلخوشی ات را از دست ندهی ،هر بار که خراب می شود به هر قیمتی تعمیرش می کنی تا با او ادامه دهی اما حقیقت این است بعضی از خرابی ها قابل تعمیر نیست. یک روز می رسد که باید رهایش کنی تا تبدیل به یک مشکل بزرگ نشود، تا خاطرات خوبش خراب نشود. گاهی باید دل کند از چیزی که خراب شده است و امیدی به تعمیرش نیست. می خواهد یک رادیو باشد یا یک احساس ."

بعد از اینکه چندین سال پیاپی دانمارکی ها به عنوان شادترین مردم جهان انتخاب شدند؛ همه به فکر افتادند تا راز این خوشحالی و شادی را درک کنند. راز این شادی در یک فرهنگ قدیمی روژی و دانمارکی به اسم hyyge است. 

فرهنگ هوگه» راز زندگی آرام، صمیمی و دوست داشتنی مردم شمال اروپاست که باعث شده شادترین مردم دنیا باشند.



ای شب ، به پاس صحبت دیرین ، خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داریم
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند ، بشتابد به یاریَم

ای دل ، چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من

ای شعر من ، بگو که جدایی چه می کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم ، که از تو به جز ناله بر نخاست
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی

ای آسمان ، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم

ای روشنان عالم بالا ، ستاره ها
رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید
یا جان من ز من بستانید بی درنگ
یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید

آری ، مگر خدا به دل اندازدش که من
زین آه و ناله راه به جایی نمی برم
جز ناله های تلخ نریزد ز ساز من
از حال دل اگر سخنی بر لب آورم

آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من ، همه ، چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست

عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما - اگر خدا بدهد - عمر دیگری

پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!

من که بیدار شدم,این همه فریاد نزن!

توی ذهن تو نماز است فقط! میدانم

پدرم! چشم! فقط داد نزن!میخوانم!

من از امروز,مسلمانِ مسلمان,باشد!

کار هر روز وشبم خواندن قران,باشد



دیشب، خوابهای پریشان دیده بود و خوب نخوابیده بود. دلش آشوب بود همسرش را  راهی اداره کرد، خودش هم چادر مشکی اش به سرکشید و کفش های  پاشنه دارش پوشید به خانه ی مادرش رفت.
مینا همین که به در خانه ی مادرش رسید رنگ از چهره اش پرید
چه شده بود؟؟؟
درب خانه باز بود و هیچ کس در خانه نبود
مینا مرتب از خودش میپرسید چه شده؟
مادرم کجاس؟
پدرم کجاس؟


قطع قلم، به قیمت نان می کنی رفیق؟
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق!
گیرم درین میانه به جایی رسیده ای،
گیرم که زود دکّه، دکان می کنی رفیق!
روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد،
حیرت ز کار و بار جهان می کنی رفیق

تیر و کمان چو دست تو افتاد، هوش دار
سیب " است ، یا " سر " است ، نشان می کنی رفیق!
کفاره اش ز گندم عالَم فزون تر است،
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق!
خود بستمش به سنگ لحد، مُرده توش نیست!
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق!
گفتی: " گمان کنم که درست است راه من"
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق!!
فردا که آفتاب حقیقت برون زند،
سر  در کدام  برف  نهان می کنی رفیق؟!

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است


هوا آرام، شب خاموش، راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز



دلم می سوزد برای لحاف تشک های اعلای خانه
که انتها گذاشته می شوند مبادا کسی به اشتباه سراغشان برود
میگذارندشان آنجا تا شاید شاید
سالی یک بار کسی در خانه را زد و بر آن شد تا شب را آنجا به صبح بکشاند
لحاف تشکهای بیچاره خانه غریبه را به تن میگیرند
اما صبح که برسد باز میندازنشان ان ته تراها تا دست نیافتنی تر باشند
بدتر آنکه آن غریبه هم دیگر هرگز به یاد نخواهد آورد که
عجب لحاف های دوست داشتنی داشتن آنها

بعد مینشینند و روزها و شبها
حسرت آن لحاف هایی را میخورند که
هریک از اعضای خانه به آنها دل بسته اند
که هر شب رابا آنها صبح میکنند
که حتی وقتی به میهمانی یا مسافرتی میروند شب را انجا سپری میکنند با خود می برند
آنهایی که بوی تن می دهند نه بوی نویی کارخانه را
زیاد که خوب باشی بی مصرف می شوی


پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را

تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

خویش خویش من هم اینک از در صلح آمده است

بسکه گوش از خلق بستم تا شنیدم خویش را

  خویش خویش من مرا و هر چه من ها بود سوخت

کشتم آن خویش و زخاکش پروریدم خویش را

معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس

خویش بینی را گزیدم تا گذیدم خویش را

 می شدم ساقی شدم ساغر شدم مستی شدم

تا زتاکستان هستی خوشه چیدم خویش را

سردی کاشانه را با آه گرمی داده ام

راه را بر خورشید بستم تا دمیدم خویش را

 برده داران زمانها چوب حراجم زدند

دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را

 بزم سازان جهان می از سبوی پر خورند

من تهی پیمانه بودم سر کشیدم خویش را

 اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم

ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را

شمعم و با سوختن تا آخرین دم زنده ام

قطره قطره سوختم تا آفریدم خویش را




امشب شب تولد من است.
فردا برای من روز مقدسی است.
فردا مثبت ترین روز خداست
من فهمیدم دنیا سرزمین وسیعی است پرازمشکلات سخت و من هم موجودی هستم
وسیع تر و سخت تر از دنیا.

همان روز در گوش من خواندند: تو آمدی که برگردی،
همان روز به من گفتند: شعر، صدا، آب، هوا، مادر، پدر، خدا و عشق مال تواست
همان روز فهمیدم که هیچ مجالی ازلحظه» خالی نیست و لحظه هم جای بی خیالی نیست.
من در فردا روزى فهمیدم که تقدیرم نه گیاه است، نه حیوان است، نه فرشته و نه جن است، نه جماد است و نه چیز دیگر.

قدر من انسان بودن است و این قدر تا ابد فراموش نمی شود حتی اگر من فراموشش کنم.

من فهمیدم که باید شکرگزار بود به خاطر همه چیزهایی که خدا به ما داده

و باید شکرگزاربود که خدا هرآنچه را که از او می طلبیم به ما نمی دهد!

فردا مثبت ترین روز خدا است
و سحرگاه هنگامه تولد من است….
نه،فردا روز تولد من و یک نفر دیگر است…

و شاید صدها نفر دیگر !
به رسم عادت
مبارکمان باشد.

کاری به کار همدیگه نداشته‌ باشیم !

باور کنید تک‌تک آدم‌ها زخمی‌اند .

هرکس درد خودش را دارد ، دغدغه‌ی خودش را دارد ، مشغله خودش را دارد .

باور کنید .

ذهن‌ها خسته‌اند . قلب‌ها زخمی‌اند . زبان‌ها بسته‌اند .

برای دیگران آرزو کنیم بهترین را .

راحتی را .

همه گم شده‌ایم ، یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذت‌بخش شود .

آدم‌ها آرام آرام پیر نمی‌شوند .

آدم‌ها در یک لحظه ، با یک تلفن ، با یک جمله ، با یک نگاه ، با یک اتفاق ، با یک نیامدن ، با یک دیر رسیدن ، با یک "باید برویم" ، با یک "تمام کنیم" پیر می‌شوند .

آدم را لحظه‌ها پیر نمی‌کنند .

آدم را آدم‌ها پیر می‌کنند .

سعی‌کنیم هوای دل همدیگر را داشته‌باشیم

همدیگر را پیر نکنیم .

آخرین جستجو ها

Laura's style لباس هودی مشکی جلو باز جلو بسته مردانه پسرانه زنانه دخترانه 2020 فروش آثار گروه مستان - همای خرید پستی عینک آفتابی nieverriti mamerownbo addisfaicomp بهترینها ranstivices احادیث اهل بیت علیهم السلام